- آموزش و دانایی
- استراتژی
- ارزشیابی و طبقه بندی مشاغل
- برنامهریزی منابع انسانی
- بهداشت، ایمنی و سلامت
- جبران خدمات
- جذب و استخدام
- روابط عمومی
- روابط کار و کارگری
- فرایندها و ساختار سازمانی
- فرهنگ سازمانی و ارزشها
- فناوری اطالاعات در منابع انسانی
- مباحث عمومی مدیریت
- مدلهای کسب و کار
- مدیریت عملکرد
- مربیگری و منتورینگ
- معماری سازمانی، طراحی
- نظام پیشنهادها، ایده پردازی و نوآوری
درسهای آموزنده مدیریتی از دیدگاه بریان تریسی (۱)

مقدمه
امروزه زمان بسیار مناسبی برای زندگی کردن است. در تاریخ تجارت، هیچ زمانی به اندازه زمان کنونی، برای مدیران مناسب نبوده است. با این حال، ۲۰ درصد از مدیران، ۸۰ درصد از نتایج را ایجاد میکنند. ۲۰ درصد از مدیران بیشترین درآمد را کسب میکنند، سریعتر از سایرین ارتقا مییابند و زودتر از ۸۰ درصد دیگر به استقلال مالی میرسند.
چرا اینگونه است؟ ساده است، مدیران برتر میدانند چگونه حداکثر عملکرد و بهرهوری را از کارکنان تحت سرپرستی خود را به دست آورند. این چیزی است که شما قرار است یاد بگیرید.
برایان تریسی، یکی از سخنرانان حرفهای برتر در زمینه رهبری و مدیریت در جهان است. برایان بیست سال را صرف پیشرفت خود کرد، از فروش شروع کرد و در نهایت ریاست یک شرکت ۲۶۵ میلیون دلاری را بر عهده گرفت. برایان به عنوان مشاور و مربی، با بیش از ۵۰۰ شرکت، از جمله برخی از بزرگترین شرکتهای جهان، کار کرده است. او مدرک بازرگانی دارد، صدها کتاب و مقاله در زمینه مدیریت خوانده است و بیش از ۲۵۰۰۰۰ مدیر اجرایی را در سراسر ایالات متحده و ۲۳ کشور خارجی آموزش داده است.
در این بخش بهترین استراتژیهایی که تاکنون برای افزایش بهرهوری برایان و دیگران کشف کرده اند، به نقل از این اندیشمند برجسته به اشتراک گذاشته میشود.
وظیفه شما به عنوان یک مدیر، رسیدن به نتایج است؛ سریع، کارآمد، مؤثر و با کمترین هزینه. تمام موفقیت شما در زندگیتان به عنوان یک مدیر، به عنوان یک مدیر اجرایی، درآمد شما، سطح ارتقاء شما، موقعیت شما و هر اتفاقی که برای شما میافتد، با اثربخشی شما در انجام به موقع کار تعیین میشود.
در این بخش، شما ۲۱ اصل برتر مدیریتی که تاکنون کشف شدهاند را خواهید آموخت. یاد خواهید گرفت که چگونه کارهای بسیار بیشتری از آنچه تصور میکردید، انجام دهید. یاد خواهید گرفت که چگونه بهرهوری خود را دو برابر و سه برابر کنید و خود را به یکی از ارزشمندترین افراد در سازمان خود تبدیل کنید.
بگذارید به شما بگویم که این ایدهها از کجا میآیند. من زندگیام را بدون هیچ مزیتی شروع کردم. من از دبیرستان فارغالتحصیل نشدم. چندین سال در مشاغل کارگری کار کردم تا اینکه به فروش روی آوردم. در فروش، ماهها درگیر بودم تا اینکه از خودم پرسیدم چرا برخی از فروشندگان از دیگران موفقتر هستند؟
آن موقع بود که کلی علت و معلول را یاد گرفتم. این قانون میگوید برای هر معلولی، علتی وجود دارد، برای هر اتفاقی دلیلی. بنابراین، رفتم و از یکی از فروشندگان برتر پرسیدم که چه کار متفاوتی نسبت به من انجام میدهد او به من گفت من هم انجامش دادم و فروشم بالا رفت.از آن به بعد، هر کتابی را خواندم، به هر نواری گوش دادم، با هر متخصص فروش صحبت کردم و در هر سمیناری شرکت کردم، فروشم بالا و بالاتر رفت تا اینکه بالاخره من را به عنوان مدیر فروش انتخاب کردند.
به عنوان یک مدیر فروش بدون آموزش یا تجربهای، به کارکنان اطرافم دستور میدادم که به دیگران بگویند چه کار کنند. در کمترین زمان، همه آنها کار را رها کردند. من متوجه نبودم که مدیریت نیز بر اساس قانون علت و معلول است. اگر میخواهید یک مدیر مؤثر باشید، باید بفهمید که سایر مدیران مؤثر چه میکنند و سپس همان کار را انجام دهید تا به همان نتایج برسید. بنابراین از ابتدا شروع کردم. رفتم و از سایر مدیران فروش موفق پرسیدم که چگونه توانستهاند تیمهای موفق را استخدام، مدیریت، انگیزه و ایجاد کنند و آنها به من مطالبی را گفتند و من آن را تمرین میکردم و نتایج بهتری گرفتم. سپس شروع به خواندن هر چیزی که در مورد این موضوع پیدا میکردم، کردم. دورههای بیشتری را گذراندم. به برنامههای آموزشی صوتی گوش دادم. در عرض یک سال، سازمانهای فروش را در شش کشور ایجاد کردم و از شکست و ناامیدی به موفقیت و درآمد بالا رسیدم.
در دهه سی زندگیام، به مدرسه برگشتم و یک برنامه MBA اجرایی را از یک دانشگاه بزرگ گذراندم. بیش از ۴۰۰۰ ساعت را صرف گذراندن دورههای تجاری در هر موضوع قابل تصوری کردم. در این میان، به عنوان مدیر و مدیر اجرایی و در نهایت به عنوان مدیر ارشد عملیاتی یک شرکت ۲۶۵ میلیون دلاری کار کردم.
در طول ۲۰ سال گذشته، با بیش از ۵۰۰ کسب و کار، بزرگ و کوچک، از استارتآپهای کارآفرینی گرفته تا شرکتهای فورچون ۵۰۰، کار کردهام. در هر مورد، به دنبال به اصطلاح اسرار موفقیت در مدیریت بودهام. چرا برخی از مدیران از دیگران موفقترند؟
آنچه آموختهام این است که مدیریت یک حرفه است. هم هنر است و هم علم. مبتنی بر تکنیک و روششناسی است. کارهای خاصی وجود دارد که میتوانید انجام دهید و به عنوان یک مدیر، نتایج خارقالعادهای در انجام به موقع و طبق برنامه برای شما به ارمغان میآورد و هر کاری که دیگران انجام دادهاند، شما نیز میتوانید انجام دهید.
هیچکس بهتر از شما نیست و هیچکس باهوشتر از شما نیست. دلیل اینکه برخی از مدیران از مدیران دیگر بهتر عمل میکنند این است که یاد گرفتهاند چه کاری انجام دهند و چه کاری انجام ندهند. آنها این درسهای کلیدی را بارها و بارها به کار گرفتهاند تا زمانی که در آنها استاد شوند.
همه مدیران موفق سه جهتگیری دارند:
- اول، آنها نتیجهگرا هستند. آنها به شدت بر انجام کار و انجام خوب آن تمرکز دارند. دوم، آنها راهحلگرا هستند. آنها به شدت بر یافتن راهحل برای موانع و مشکلاتی که در طول روز رخ میدهند، تمرکز دارند، نه اینکه بهانه بیاورند یا دیگران را سرزنش کنند.
- سوم، همه مدیران موفق به شدت عملگرا هستند. آنها دائماً در حال حرکت هستند. آنها با پرسه زدن در اطراف و با در دست داشتن نبض بخشها یا شرکتهای خود، مدیریت میکنند.
وقتی از این برنامه ایده خوبی میگیرید، باید تصمیم بگیرید که فوراً در آن مورد اقدام کنید. رابطه مستقیمی بین سرعت عمل شما در مورد یک ایده جدید و احتمال اینکه اصلاً روی هر ایده جدیدی عمل کنید یا خیر وجود دارد. اگر جواب بدهد، مهارت جدیدی یاد گرفتهاید. اگر فوراً جواب ندهد، بازخوردی دریافت میکنید که شما را قادر میسازد خودتان را اصلاح کنید و به جلو حرکت کنید. حالا، بیایید شروع کنیم.
۱. شفافیت ضروری است!
۸۰ درصد موفقیت شما در کسب و کار و زندگی به میزان شفافیت شما در هر زمینهای بستگی دارد. مدیران مؤثر دقیقاً میدانند که برای رسیدن به چه هدفی تلاش میکنند و هر کسی که به آنها گزارش میدهد، کاملاً میداند که برای رسیدن به هدف کلی چه کاری از آنها انتظار میرود. مدیران ناکارآمد در مورد مسئولیتهای خود ابهام دارند و در نتیجه، افراد زیردست آنها نیز ابهام دارند. این امر منجر به اتلاف وقت و تلاش زیادی میشود. در اینجا دو سؤال عالی برای شما وجود دارد که میتوانید بارها و بارها از خود بپرسید و به آنها پاسخ دهید.
- سؤال اول این است: “من سعی دارم چه کاری انجام دهم؟”. روی کاغذ فکر کنید. وقت بگذارید و بنشینید و دقیقاً مشخص کنید که به دنبال دستیابی به چه نتایجی هستید. تا حد امکان دقیق باشید. تصور کنید که در حال نوشتن یک امتحان پایان ترم هستید که حرفه شما به آن بستگی دارد. زیرا واقعاً همینطور است.
- سوال دوم این است: چگونه سعی میکنم این کار را انجام دهم؟ از چه فرآیند یا روش خاصی برای رسیدن از جایی که هستید به جایی که میخواهید بروید استفاده میکنید. و آیا راه بهتری وجود دارد؟
هر زمان که در رسیدن به اهدافتان با مقاومت یا ناامیدی مواجه شدید، مکث کنید و این دو سوال را از خود بپرسید: «من سعی دارم چه کاری انجام دهم؟» و «چگونه سعی میکنم آن را انجام دهم؟» در ۳۳۰۰ مطالعه رهبری که طی سالها انجام شده است، مشخص شده است که رهبران در طول تاریخ یک ویژگی مشترک دارند. آن این است: «رهبران دارای چشمانداز هستند».
رهبران میتوانند تصویر کلی را ببینند. رهبران میتوانند از کار خود فاصله بگیرند و ببینند که در پایان روز میخواهند به کجا برسند. یکی از قدرتمندترین تمرینهایی که میتوانید در رابطه با وضوح انجام دهید، ایدهآلسازی نام دارد. مهم نیست که در چه موقعیتی هستید، عقب بایستید و چشمانداز ایدهآل آینده خود را در ذهن خود ایجاد کنید که اگر همه چیز از هر نظر کامل باشد، چگونه به نظر میرسد.
به جای اینکه درگیر مشکلات، ناامیدیها و جزئیات کوتاهمدت شوید، چشمانداز خود را روی این نتیجه ایدهآل آینده نگه دارید. دائماً آنچه را که امروز انجام میدهید با جایی که میخواهید به آن برسید مقایسه کنید. این تکنیک در حرکت سریعتر شما به سمت اهداف مورد نظرتان بسیار قدرتمند است.
شاید بهترین تعریف مدیریت، کسب نتیجه از طریق دیگران باشد. مدیریت، انجام دادن کار به تنهایی با کمک اطرافیان نیست. مدیریت، انجام دادن کار از طریق دیگران است. و بزرگترین عامل انگیزشی عملکرد انسان، دانستن دقیق انتظارات است. همانطور که میتوانید تصور کنید، بزرگترین عامل کاهش انگیزه در دنیای کار، عکس این حالت است. ندانستن انتظارات. مسئولیت اصلی شما به عنوان یک مدیر این است که کاملاً در مورد کاری که میخواهید انجام دهید و نحوه انجام آن شفاف باشید و سپس، مسئولیت شغلی هر فردی که به شما گزارش میدهد را نیز کاملاً شفاف کنید.
در مدیریت زمان، قانونی وجود دارد که میگوید:
هر دقیقهای که صرف برنامهریزی میشود، ده دقیقه در اجرا صرفهجویی میکند. هر دقیقهای که صرف تفکر و ایجاد شفافیت کامل در مورد اهداف و مقاصد خود میکنید و سپس آنها را از طریق بحث و بازخورد به دیگران منتقل میکنید، ده دقیقه در رسیدن به نتیجه دلخواهتان صرفهجویی خواهید کرد. شفافیت، پایه و اساس مدیریت برجسته است.
۲. شایستگی حیاتی است!
توسعه شایستگی به این معنی است که شما در هر کاری که انجام میدهید به تعالی متعهد میشوید. شما استانداردهای بسیار بالایی را برای خود و اطرافیانتان تعیین میکنید. شما بیرحمانه افراد بیکفایت را تنبیه و از کار برکنار میکنید. شما خود و سازمانتان را متعهد میکنید که در زمینههای حیاتی که برای مشتریانتان مهمتر است، بهترین باشید. این ویژگی بارز یک مدیر برجسته است. او کاملاً متعهد به انجام کار به شیوهای عالی است.
ما امروز در رقابتیترین محیط تجاری در تمام تاریخ بشر زندگی میکنیم و تنها افراد و سازمانهایی که محصولات و خدمات را به شیوهای عالی تولید میکنند، زنده میمانند. این باید تمرکز اصلی شما باشد. باز هم باید از ابزار ذهنی ایدهآلسازی استفاده کنید. از دیدگاه مشتری خود بپرسید، عملکرد عالی چگونه است؟ بهترین مدیران همیشه از مشتریان خود بازخورد و نظر میخواهند. هم نظرات مشتریان و هم شکایات مشتریان در گفتن اینکه چه کاری را بیشتر و چه کاری را کمتر انجام دهید، بسیار ارزشمند هستند.
یکی از نشانههای عملکرد عالی این است که بازخورد را بپذیرید و خود را اصلاح کنید. مانند راداری که افق را اسکن میکند، دائماً محیط خود را بررسی کنید و به دنبال راههایی برای بهبود کاری که انجام میدهید باشید.
هر روز به دنبال راههایی برای افزودن ارزش باشید. به یاد داشته باشید، هر کاری که امروز جواب میدهد، فردا به هنجار مورد انتظار تبدیل خواهد شد و رقبای شما ۲۴ ساعته به این فکر میکنند که میتوانند با راضی کردن مشتریان شما با سطوح بالاتر از تعالی، شما را شکست دهند.
برای عملکرد خود نیز استانداردهای بالایی تعیین کنید. با الگو بودن، رهبری کنید. فقط از دیگران بخواهید کاری را انجام دهند که نشان دادهاید خودتان مایل به انجام آن هستید و در اینجا یک سوال کلیدی برای شما وجود دارد که باید در ادامه دوران کاری خود از خود بپرسید و به آن پاسخ دهید. کدام کار اگر به شیوهای عالی انجام شود، بیشترین تأثیر مثبت را بر کسب و کار ما خواهد داشت؟
اجازه دهید تکرار کنم. کدام کار اگر به شیوهای عالی انجام شود، بیشترین تأثیر مثبت را بر کسب و کار شما خواهد داشت؟ پاسخ شما به این سوال هر چه باشد، آن را بنویسید، برنامهای تنظیم کنید، استانداردها را تعیین کنید، سازماندهی شوید و هر روز برای انجام آن کار به شیوهای برجسته شروع به کار کنید. همین تعهد به تنهایی میتواند کل زندگی و کل آینده کسب و کار شما را تغییر دهد.